شیخ سیف الدین صوفی بر قبرستانی می گذشت از او خواستند که مُرده ای را تلقین کند و او این چنین خواند:
گر من گنه جمله جهان کردستم
لطف تو امید است که گیرد دستم
گفتی که به وقت عجز دستت گیرم
عاجز تر از اینم مخواه که اکنون هستم
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.