ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﻋﻨﺼﺮ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪﻩ:
آب ، آتش ، خاک ، هوا ...
آبی کـه ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﯾﻎ ﮐﺮﺩﻧﺪ
آتشی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﯿﻤﻪ ﮔﺎﻫﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩ
خاکی ﮐﻪ ﺷﺪ ﺳﺠﺪﻩ ﮔﺎﻩ ﻭ ﻃﺒﯿﺐ ﺩﺭﺩﻫﺎ
ﻭهوایی که عمریست افتاده بر دلها
ﺗﺮﮐﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﻋﻨﺼﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐـــــــــــــــﺮﺑﻼ
به گزارش جهان، مرحوم شيخ طوسى و برخى ديگر از بزرگان آوردهاند:
شخصى به نام ابوالحسن، محمّد بن احمد به نقل از عمويش حكايت نمايد:
روزى از روزها به قصد ديدار و ملاقات حضرت ابوالحسن،امام هادى عليه السلام حركت كردم و چون بر آن حضرت وارد شدم عرضه داشتم: خليفه،سهميّه و جيره مرا به اتّهام اين كه از اطرافيان و دوستان شما مى باشنم، قطع کردهاند.
پس چنانچه ممكن باشد، از او بخواهيد كه سهميّه مرابرگرداند، قبول میکند؛ و همانند گذشته کمکهای خود را نسبت به من پرداخت مینماید.
حضرت در جواب فرمود: انشاءاللّه درست خواهد شد. پس به منزل خود بازگشتم و چون شب فرا رسيد، شخصى درب منزل آمد و دقّ الباب كرد، وقتى درب منزل را گشودم، ديدم كه فتح بن خاقانماءمور متوكّل ايستاده
است، هنگامى كه چشمش به من افتاد، گفت: در منزل خود چه میکنی؟
زود باش، كه خليفه تو را احضار كرده است، پس به همراه اوراهى دربار متوكّل شديم و چون بر او وارد شديم ديدم نشسته است و منتظر من میباشد.
پس همين كه چشمش به من افتاد، اظهار داشت: اى ابوموسى!ما هميشه به ياد تو هستيم؛ ليكن تو ما را فراموش كرده اى، اكنون بگو كه ازما چه طلب دارى؟
گفتم: کمکهای گوناگونى كه تاكنون بر من میشده است، آنهارا قطع نمودهاند؛ پس دستور داد كه کمکها و سهميّه من همانند سابق و بلكه چند برابر افزايش و پرداخت شود.
سپس از نزد خليفه خداحافظى كرده و بيرون آمديم؛ و به فتحبن خاقان گفتم: آيا علىّ بن محمّد هادى عليهالسلام امروز اينجا آمده است؟
اظهار داشت: خير.
گفتم: آيا نامه اى براى خليفه نوشته است؟
پس جواب داد: خير.
بعد از آن، راهى منزل خويش گشتم و فتح بن خاقان نيز به دنبال من آمد و گفت: شكّى ندارم كه تو از حضرت ابوالحسن، امام هادى عليه السلام تقاضا كرده اى كه برايت دعا نمايد و دعاى آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش میکنم كه از او تقاضا كنى تا براى من نيز دعا نمايد.
هنگامى كه به محضر مبارك امام هادى عليه السلام وارد شدم و سلام كردم، فرمود: اى ابوموسى! آيا مشكلت برطرف شد و خوشحال گرديدى؟
عرضه داشتم: بلى، ياابن رسول اللّه! اى سرورم! به بركت دعاى شما راضى و قانع شدم.
سپس حضرت نيز مرا مخاطب قرار داد و فرمود: خداوند متعال نسبت به ما اهل بيت - عصمت و طهارت - آگاه است كه ما در مشكلات به غير از او رجوع نمیکنیم، همچنين در ناملايمات وگرفتاریها فقط به او توكّل و تكيه مینماییم، بنابر اين هرگاه تقاضا و خواستهاى داشته باشيم خداوند متعال از روى لطف و تفضّل مستجاب مینماید. بعد از آن، به حضرت عرضه داشتم: فتح بن خاقان به من التماس دعا گفت، كه از شما تقاضا كنم تا برايش دعا نمائی.
امام عليهالسلام فرمود: فتح در ظاهر با ما دوستى مینماید ولى در واقع از ما بيگانه است، ما براى كسى دعا میکنیم كه خالص، تحت فرمان خداوند سبحان باشد و اِقرار و اعتقاد به نبوّت حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله داشته؛ و نيز اعتراف به حقوق ما اهل بيت رسالت داشته باشد. سپس حضرت افزود: من براى تو دعا كردم و خداوند متعال آنرا مستجاب گرداند.
در پايان از آن حضرت، تقاضا كردم و عرضه داشتم: ياابن رسول اللّه! چنانچه ممكن باشد، دعائى را به من تعليم نما كه هرگاه بخوانم، دعايم مستجاب شود؟
پس حضرت فرمود: اين دعائى را كه به تو تعليم میدهم، من خود زياد میخوانم و از خداوند متعال خواستهام، كه هركس آن را بخواند نااميدنگردد:
*يا عُدَّتى عِندالعُدَد وَ يَا رَجَائِى وَ الْمُعْتَمَدُ وَ يَا كهفى وَ السَّنَدُ وَ يَا وَاحِدُ وَ يَا أَحَدُ وَ يَا قُلْهُوَ اللَّهُ أَحَدُ أَسْئَلَكَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْخَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً انَّ تُصَلَّىعَلَيْهِمْ وَ انَّ تَفْعَلْ بِى (كَذَا وَ كَذَا) .*
ترجمه دعا:
«اى ذخيره من بهنگام شمارش ذخيره ها و اى اميد من و تكيه گاهم و اى پناهگاه و ملجاءام اى يكى و اى يكتا و اى قل هو الله احد خدايا ازتو مى خواهم به حق كسانى كه خلقشان كردى واحدى از خلقت همسان ايشان نيست اينكه برايشان درود فرستى و براى من فلان حاجت را برآورى»
چهل داستان و چهل حديث از امام هادى عليه السلام
مؤلّف: عبداللّه صالحى به نقل از:أمالى شيخ طوسى: ج 1،ص 291، مدينة المعاجز: ج 7، ص 436، ح 2437، بحارالا نوار: ج 50، ص 127، ح 5
به متوكل گفتند: چرا ماموران تو تا این اندازه به حضرت هادی احترام میكنند و اجازه نمیدهند
به هنگام ورود خودش پرده را بلند كرده یا در را باز كند.
اگر مردم بفهمند، میگویند: خلیفه او را شایسته میداند، وگرنه با او این گونه رفتار نمیكرد...
متوكل دستور داد كه دیگر كسی برای امام علیهالسلام پرده را بلند نكند،
اما پس از آن هر گاه امام وارد میشد،
بادی میوزید و پرده خود به خود بلند میشد و به هنگام خروج نیز این عمل تكرار میشد...
متوكل وقتی این فضیلت را مشاهده كرد،
به درباریان دستور داد كه مانند گذشته با وی رفتار كنند و به امام احترام بگذارید...
پی نوشت:
بحار، ج 50، ص 128.
رُوی عن سیدنا و مولانا
ابی الحسن علی ابن محمد النقی الهادی
-ارواحنا له و لآبائه الفداء- :
لا تُخَیِّبْ راجیكَ
فَیَمْقُتَكَ اللّهُ وَ یُعادیكَ.
از آقا و سرور ما
امام علی النقی الهادی
- جانهای ما به فدای او و پدرانش باد -
نقل شده است که:
كسى كه به تو امید بسته است ناامیدش مگردان،
وگر نه مورد غضب و دشمنی خداوند قرار خواهى گرفت.
______________________________
- این روایت شریف را علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار، جلد 75، صفحه 173 نقل کرده است. خدایش رحمت کند...
روزی متوكل تصمیم گرفت قدرت ارتش خود را به امام هادی «علیه السلام» نشان دهد و به اصطلاح خودش زهر چشم از آن حضرت بگیرد و در نتیجه آن حضرت بترسد و در مقابل متوكل به مبارزه بر نخیزد...
از این رو دستور داد نود هزار از افراد ترك ارتش خود را كه در سامرا بودند هر كدام توبره علف خوری اسب خود را پر از خاك كرده و در نقطه معین شده بریزند...
همه افسران و سربازان به انجام این فرمان همت كردند، در نتیجه تل عظیمی از خاك مانند یك كوه بزرگ در بیابان بوجود آمد كه آن را تل مخالی (تل توبره ها) نامیدند...
سپس متوكل با كمال غرور دستور داد امام هادی «علیه السلام» را احضار كردند تا او آن تل عظیم را از نزدیك ببیند، حضرت هادی «علیه السلام» حاضر شد و همراه متوكل تا بالای آن تل رفتند ، ارتشیان در اطراف آن تل كوه پیكر ، رژه می رفتند و با همه امكانات پیشرفته ای كه به همراه داشتند، خود را آشكار نمودند...
در این هنگام كه متوكل ، اوج قدرت خود را می خواست به رخ حضرت بكشد، سری تكان داد و به امام گفت: آیا لشكرم را می بینی؟!
حضرت فرمود: آیا من هم لشكر خود را به صحنه بیاورم؟
متوكل گفت: مانعی ندارد.
امام دعایی خواند، ناگاه متوكل دید زمین و آسمان پر از فرشتگان غرق در اسلحه شده است و خود و لشكر خود را در برابر آن بسیار ناچیز یافت، همان دم تعادل خود را از دست داد و بیهوش به زمین افتاد.
هنگامی كه به هوش آمد امام به او فرمود:
« هدف ما دنیا نیست، بلكه هدف ما امور معنوی و آخرت است، و آنچه تو می پنداری ، اساسی ندارد »(1)
(یعنی اگر دنیا وسیله آخرت گردد، خوب است و گرنه همه این قدرت های ظاهری، پوشالی و پوچ و ناپایدار خواهد بود)
به این ترتیب مانور پوشالی متوكل ، در برابر عظمت معنوی امام هادی «علیه السلام» در هم شكست.(2)
با توجه، سلامی محضر آن بزرگوار تقدیم می كنیم:
ألسلام علیك یا أبا الحسن یا علی بن محمد أیها الهادی النقی و رحمة الله و بركاته
تولد
علیالنقی در نیمه ذی الحجه ۲۱۴ قمری در روستای صریا در نزدیکی مدینه به دنیا آمد. پدرش امام نهم شیعیان، ابوجعفر محمد التقیالجواد بود. مادرش بنا به برخی منابع امالفضل دختر المامون و بنا به برخی دیگر امالولد بود که سمانه یا سوسن خوانده میشد که اصالت مغربی داشت، البته نام مادرش مدنب، حدیث و غزال هم ذکر شدهاست. روایت اخیر محتملتر است چون بنا به برخی تواریخ ازدواج محمد بن علی و امالفضل در ۲۱۵ هجری رخ داد.
زندگی
در زمان کشته شدن پدرش محمد بن علی در بغداد در مدینه حضور داشت و همچون او در کودکی و هشت سالگی به امامت رسید. مطابق وصیت پدرش او وارث داراییهای پدر پس از سپریشدن صغر سن میشد. پیروان محمد بن علی اکثراً امامت او را پذیرفتند؛ اما بعدها گروه کوچکی برادرش موسی را امام دانستند. این گروه پس از آنکه موسی خود را از آنان جدا کرد دوباره پیرو علی بن محمد گشتند.
وی پیش از خلافت متوکل در آرامش در مدینه میزیست. متوکل عباسی برای آنکه بنیان خلافت –به عنوان یک نهاد سنیمذهب– را محکم کند دشمنی آشکاری را با شیعیان آغاز کرد و شروع به آزار و اذیت آنان نمود. خلافت متوکل و سیاست ضد علوی او برای علی سختیهایی به بار آورد. پس از خلیفه شدن متوکل، حاکم مدینه، عبدالله بن محمد بن داود هاشمی، نامهای به متوکل نوشت و به او در مورد فعالیتهای علی و پیروانش هشدار داد. او نوشت که علی در خانهاش پول، سلاح و نوشتههای ممنوعه نگهداری میکند. در جواب علی نامهای به متوکل در دفاع از اتهامات و شکایت از حاکم مدینه نوشت. متوکل حاکم مدینه را خلع و علی را از بالاترین احترام و اعتماد خود مطمئن کرد، ولی از او خواست که با خانواده و خدمه به درگاه او نقل مکان کند. علی بن محمد در مدینه توانست به خوبی نقش رهبری شیعیان را ایفا کند و به همین دلیل متوکل در سال ۲۳۳ یحیی بن هرثمه را مأمور انتقال وی به سامرا کرد. وقتی یحیی وارد مدینه شد مورد مخالفت مردم قرار گرفت و در ابتدا گفت هیچ خطری او را تهدید نمیکند. وقتی علی بن محمد به بغداد رسید مردم بسیاری جمع شدند نا او را ببینند و فرماندار اسحاق بن ابراهیم طاهری به ملاقات او آمد و تا پاسی از شب نزد او ماند. وی در ۲۳ رمضان ۲۳۳ وارد سامرا شد. خلیفه فوراً وی را به حضور نپذیرفت ولی فردای آن روز خانهای را برای اقامت او اختصاص داد. علی بن محمد بقیه عمرش را در سامرا ماند. از وی نقل شده که او داوطلبانه به سامرا آورده نشده ولی از آنجا که کیفیت آب و هوا را میپسندد فقط به خلاف میل خود آنجا را ترک خواهد کرد. به نظر میرسد او احترام خلیفه را جلب کرده بود و اگرچه تحت نظر بود آزاری به او نرسید. وی به خاطر تقوا و فروتنی اش مورد احترام بسیاری بود. نسب العسکری او به دلیل منطقه عسکر سامرا ست.
از برجستهترین اصحاب و شاگردان علی بن محمد میتوان نام اینان را ذکر کرد:
در سامرا، علی بن محمد اگرچه به طور مستمر تحت نظر بود، میتوانست آزادانه در شهر بگردد و با طبقه بالای جامعه ارتباط برقرار کند. او آشکارا قادر بود ارتباط مستمری با نمایندگانش را حفظ کند، که مامور رساندن نامهها و دستورها و جمعآوری خمس شیعیان بودند. وی بعدها در سامرا چندین خانه خرید.حامد الگار میگوید سختگیریهای متوکل عباسی باعث تقیه کامل و ناپیداییاش از جامعه شد. رسالهای در خصوص اختیار انسان و چند متن و اظهار کوتاه (حدیث) به او نسبت داده میشود و توسط ابن شعبه حرانی ذکر شدهاند.زیارات جامعه کبیره و غدیریه نیز منسوب به اوست
شهادت
علی بن محمد سرانجام به دستور معتز در روز ۳ رجب سال ۲۵۴ قمری در ۴۱ سالگی در زندان کشته شد. مدت امامت علی بن محمد ۳۳ سال بود. بنا به سنت شیعه او مسموم شد. ابن بابویه گفتهاست که او توسط متوکل، یا معتمد مسموم شد، گرچه هیچ یک از این دو در زمان مرگ او خلیفه نبودند. گرچه مقاتل الطالبین او را جزو شهدای علوی قید نمیکند.
خلیفه معتز، برادرش ابو احمد موفق را برای نماز میت او فرستاد. وقتی جمعیت عظیم مردم برای عزاداری جمع شدند، پیکر او به خانهاش که او از دلیل بن یعقوب مسیحی خریدهبود بازگرداندهشد و آنجا به خاک سپردهشد. پسرش ابوجعفر، که به نقلی در ابتدا جانشین او در امامت به شمار میرفت پیش از او در سامرا درگذشتهبود. دو پسر دیگر او - حسن، که جانشینش شد - و جعفر از او باقیماندند.[۲] بنا به اعتقاد شیعیان علی النقی، جانشینی پسرش حسن عسکری را حتی قبل از تولد او و همچنین در پاسخ به شیعیان درباره امامت پسرش محمد، ضمن رد امامت محمد، به شیعیان یادآوری کرده و او را پسر بزرگتر خود نیز خواندهاست
شیعیان همچنین معتقدند که بر جنازه وی پسرش حسن نماز گذاردهاست و در اعتقاد شیعه بر جنازه امام معصوم، تنها جانشین او نماز میگذارد. باب او محمد بن عثمان العمری بود که پدرش عثمان بن سعید وکیل و باب امامان هشتم و نهم بود. شیعه اثنی عشری پسر او حسن را به امامت به رسمیت شناخت. گرچه گروهی دیگر معتقد بودند پسرش محمد که پیش از او درگذشته بود امام پنهان است. احتمالاً محمد بن نصیر نمیری که به علی النقی نسبت ربوبیت داد و مدعی شد باب و پیامبر او ست به این گروه مرتبط بودهاست. او بنیانگذار فرقهای از غلات شیعه به نام نصیریه شمرده میشود.
کرامات
روایات شیعه کرامات بسیاری را به علی بن محمد الهادی نسبت میدهد. تعداد این کرامات بهویژه برای علیالنقی بیشتر از سایر امامان شیعه ذکر شدهاست. به طور خاص او چنین توصیف شده که؛
- دانش زبانهای ایرانیان، اسلاوها، هندیان و نبطیان، علاوه بر از پیش دانستن طوفانها و پیشگویی مرگها و دیگر رخدادها به او اعطا شدهبود.
- گفتهشده او متوکل را لعنت کرد و مرگ او را سه روز پس از این که خلیفه او را تحقیر کرده بود (با دستور دادن به او، به همراه هاشمیان و دیگر بزرگان، که از اسب پیاده شوند و جلوی او و فتح بن خاقان پیاده راه بروند) یا زندانی اش کرده بود پیش بینی کرده بود.
- در حضور متوکل، او با گذاشتن زنی که به دروغ میگفت زینب دختر حسین بن علی است در لانه شیر برای اثبات این که شیرها به بازماندگان علی آسیب نمیزنند، نقاب از چهره او برداشت.
- او شیری را که بر یک فرش نقش بسته بود زنده کرد و آنرا واداشت تا یک شعبده باز هندی را که به دستور متوکل، سعی کرد با حقههایش به او بی احترامی کند ببلعد؛
- مشتی ماسه و سنگ را برای یک پیرو فقیرش به طلا تبدیل کرد
روشنتر از خاموشی رنگی ندیدم
سخنی به از بی سخنی نشنیدم
راهی سرای سکوت شدم
و در آن صدرة صابری بر گزیدم
تا کار به غایت رسید
« بایزید بسطامی»
اینم متن نوحه:
شدم رسوا که می بینم توأم دیوانه می خواهی
به شمعت سوزم و دانم که توأم پروانه می خواهی
نی ام عاقل نی ام هشیار کیم هیچم تو آگاهی
که گاهی آشنا خواهی گهی بیگانه می خواهی
کجا جویم کرا جویم همی دانم همی گویم
که خود مجنون و لیلایی مرا افسانه میخواهی
تو هستی درد و درمانم تو هستی سرمایه ی جانم
مرا ای گنج پنهانم چرا ویرانه می خواهی
برای دانلود بر روی تصویر زیر کلیک کنید
اگه دنبال آهنگ آرامش بخش و خاطره انگیز هستید که در اوقات تنهایی گوش بدید
حتمآ دانلود کنید (برای دانلود بر روی تصویر زیر کلیک کنید)
.: Weblog Themes By Pichak :.