مسلم گچكار نقل شده كه گفت: ابن زياد مرا خواست تا دار الاماره كوفه را تعمير نمايم. در آن حينى كه من درها را گچكارى ميكردم ناگاه شنيدم فريادهائى از اطراف كوفه بلند شد. من متوجه خادم خود شدم و گفتم: چه شده كه كوفه دچار ضجه گرديده است!؟
برای مشاهده به ادامه مطلب بروید
ای یاس چیده، ای گل نقش چمن، علی! /قرآن آیه الهی پامال من، علی
مانند قلب من دهنت پر ز خون شده/ خون گلوت گشته روان از دهن، علی
چسبانده خون به هم، دو لبت را ز گفتگو / با چشم خویش حرف برایم بزن، علی
لب تشنه، چشم بسته، نفس مانده در گلو / زخم تو گشته با دل من هم سخن، علی
تو مثل لاله هایی که همه گشته برگ برگ / من مثل شمع سوخته در انجمن، علی
جایی برای بوسه نمانده به قامتت / از بس که زخمت آمده بر زخم تن، علی
ممکن نشد ز روی زمینت کنم بلند / از بس که پاره پاره شده این بدن، علی
لیلا در انتظار تو چشمش بُوَد به راه/ زینب چگونه بی تو رود در وطن، علی
در حیرتم چگونه ز خونت خضاب شد/ ماه جمال و زلف شکن در شکن، علی
فریاد من بلند ز اشعار میثم است / سوزد ز سوز او دل هر مرد و زن، علی
.: Weblog Themes By Pichak :.